ایداایدا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

دختر گلم آیدا

روحت شاد

  به یاد تمام پدر هایی که امروز در بین ما نیستند اما خاطره ی روز های حضورشان هرگز فراموش نخواهد شد پدرم ، خوب می دانی که همیشه تکیه گاهم بودی و در سایه ات با افتخار به آسمان نگاه می کردم وطنین صدای دلنشینت تا ابد در گوشم زنگ می زند يادت در خاطرمان هميشه جاودان است دوستت داریم و همیشه بیادتیم بهشت جایگاهت بهترینم      ...
6 شهريور 1392

باباجون مهربونم

بابا جون مهربونم ، عزیز دلم  چه زیباست این متن در وصف تو نازنین ترینم : تو که مهربانی را گسترده می خواستی و انسانیت را ستایش می کردی هیچکس چون تو سرود زیبای یاری رساندن بر قله های رفیع عشق را بی هیچ ادعا و بی هیچ چشمداشتی فریاد نمی کرد و آنگاه که باید یاری می شدی، هیچکس را یارای یاری رساندن به تو نبود  دوستت دارم تا بی نهایت و دلم تنگ است برای تمام روزهایی که می توانستم با تو باشم و نبودم       ...
6 شهريور 1392

بدون تو چه خواهم کرد

بی تو تمامی روزها شب است و تمامی شبها غم بی تو تمامی فصول سرد است و بی روح  نبودنت را هنوز باور نکرده ام بر سر مزارت که می ایم هنوز شوکه هستم و مات خوابم یا بیدار ؟ چگونه نیستی ولی از همه هوشیارتری به احوال ما چگونه رفته ای ولی از همه اوقات بیشتر احساست میکنم مهربان پدرم دستت که به خدا میرسد و ابرهای نرم را چون بالشی در اغوش میکشی برای ما مردگان متحرک بیشتر دعا کن شاید به حق پاکی نفست و حرمت پدری دعایت مستجاب شود     ...
6 شهريور 1392

دعایم کن

در لباس سفید احرام تصورت کردم .... فرشته گونه و زیبا ارام و متواضع همچون همیشه اکنون سوار بر بال فرشتگان عازم دیار وحی هستی مطمئنم حج ات قبول فرشته زیبای زندگی ام گوشه چشمانت که تر شد یادی از ما کن .... جای دوری نمی رود       ...
6 شهريور 1392

ارامش قلبم

عكس نازنين تو در گوشه اتاق هر روز نگاهم ميكند و هر صبح با سلامي به روح پاكت آغاز ميشود .... تا از كار دنياخسته ميشوم نگاهي به رويت مي اندازم و گويي با لبخندي ارام در گوشم مي گويي .... زندگي شوخي بزرگي است ..... بخند و متوكل باش       ...
6 شهريور 1392

بابا جون نازنینم

 بابا جون نازنينم ناله را هر چند می خواهم که پنهانش کنم سینه می گوید که من تنگ آمدم فریاد کن نميداني چقدر دلم هوايت را دارد ....... قلب پاك و آرامت ، نگاه معصومانه و زيبايت ، لبخندهاي مليح و مهربانت .... همه و همه را به ياد دارم .... بي مرام دنيا .... به رسم پدري دعايمان كن ..... دعاي فرشته ها زودتر مستجاب ميشود   ...
6 شهريور 1392

دل نمی خواست جدایی تو، اما چه کند؟

دل نمی خواست جدایی تو، اما چه کند؟ گردش چرخ، نه بر دایره دلخواه است!مهربان پدر روزگارمان میگذرد اما در حسرت گذشته ! مادرم میگوید خوشا به حال گذشته ها .... شور و شوق زندگی نمیگذاشت غم دنیا اذیتمان کند . راست میگوید هر چه خاطره خوب در ذهنم هست از گذشته است .... در خواب می بینمت ..... هر بار که می آیی رشیدی و خوشحال ... در آغوشت میکشم و سخت میگریم طوری که بالشت زیر سرم تر میشود از این همه دلتنگی .... آرام دستی به موهایم میکشی و می خندی . جایت چقدر خالی است ... میگویند خاک سرد است .... ولی من سردیش را هنوز باور ندارم وقتی هنوز در خاطرم زنده ای           ...
6 شهريور 1392

بابا جون

ورد شبانه روز مادر را حتما ديده و شنيده اي بدون تو سالها پيرتر شده .... نگاهش ديگر شاد نيست و چشمانش ديگر نميخندد زمزمه لحظات تنهايي اش را بسيار ديده ام رفتنت سخت بود و نديدنت از آن سخت تر ....... عزیزم به داغت صبورم که مردن قضایی است حتمی و حکمی خدایی ولی از جدائیت آتش گرفتم امان از جدایی، امان از جدایی     ...
6 شهريور 1392